افسردگی چیست و راههای درمان بدون داروی افسردگی

افسردگی یک بیماری روانی است که باعث می شود به صورت مداوم حال خوبی نداشته و غمگین باشیم. شخص افسردگی علاقه اش را از دست داده و بیشتر ترجیح می دهد که تنها باشد.
خیلی از ما به خاطر مسائل زیاد و سخت که در زندگی برایمان پیش می آید و یا به خاطر از دست دادن عزیزان، جدایی و یا مسائل دیگر دچار افسردگی موقت می شویم. در واقع افسرگی واکنش طبیعی بدن می باشد. اما مشکل زمانی به وجود می آید که این احساس غمگین بودن، ناامیدی و بی علاقگی بیشتر از چند روز و یا چند هفته طول بکشد و آن موقع است که ما به افسردگی دچار شده ایم.
تست افسردگی
در کتاب تستهای روانشناسی و خودشناسی آقای امیرملک محمودی تست کاربردی و ساده ای در مورد افسردگی وجود داشت که دوست داشتم آن را با شما به اشتراک بگذارم.
در واقع هر بی حوصلگلی و یا کسالت موقتی را نمی توان افسردگی نام گذاشت و کاملاً طبیعی است که بعضی از مواقع احساس خوبی نداشته باشیم.
این تست تعیین شدت افسردگی، از 15 نشانه متداول افسردگی تشکیل شده است.
با توجه به روحیه و وضع و حال خود در هفته گذشته به آن جواب دهید.
پرسشها چهار گزینه دارند.
روش درست این است که هر جوابی را بلافاصله به ذهنتان آمد جواب درست است و نیازی به تحلیل و فکر کردن اضافی نیست.
چهارگزینه ای که باید در جواب تست ها اعمال کرد اینها هستند:
ابداً= صفر امتیاز کمی = یک امتیاز تا اندازه ای= دو امتیاز خیلی زیاد= 3 امتیاز
سوالات تست افسردگی
- آیا در هفته گذشته اندوهگین بوده اید؟
- آیا آینده خود را نومید کننده تصور کرده اید؟
- آیا خودتان را شکست خورده و بی ارزش پنداشته اید؟
- احساس حقارت: شخصیت خودتان را در مقایسه با دیگران حقیر ارزیابی کرده اید؟
- احساس گناه: آیا خود را گناهگار و مستحق سرزنش دانسته اید؟
- فقدان قاطعیت: آیا در تصمیم گیری های خود با دشواری روبرو بوده اید؟
- احساس رنجش: در بیشتر روزهای هفته، احساس رنجیدگی داشته اید؟
- بی علاقگی به زندگی: علاقه خود به شغل، سرگرمی ها و یا خانواده و دوستان را از دست داده اید؟
- کاهش انگیزه: آیا برای انجام کارهایتان ناچار بوده اید به خودتان فشار بیاورید؟
- تصور ذهنی بد: خود را پیر و خسته احساس می کردید؟
- تغییر اشتها: اشتهای خود را از دست داده بودید و با بیش از اندازه غذا می خوردید؟
- از کم خوابی رنج می بردید و با خوابیدن در شب برایتان دشوار بوده و یا بیش از اندازه می خوابیدید؟
- کاهش توجه به جنس مخالف: علاقه و توجه به جنس مخالف خود را از دست داده بودید؟
- خیال باطل: بیش از اندازه نگران سلامتی خود بودید؟
- میل به خودکشی: به این نتیجه رسیده اید که زندگی بی ارزش و احتمال دارد بخواهید خود را خلاص کنید.
تفسیر تست افسردگی
بعد از اینکه امتیازات خود را جمع زدید اگر به تمامی سئوالات جواب داده باشید امتیاز شما عددی بین صفر تا 45 می باشد.
امتیاز 4-0 : نشان می دهد که شما از نظر روحی و روانی کاملاً سالم هستید و هیچگونه علایم افسردگی ندارید.
امتیاز 10-5 : در مرز افسردگی قرار دارید ولی هنوز مبتلا نشده اید.
امتیاز 20-11: نشانه افسردگی جزیی
امتیاز 30-21: نشانه افسردگی متوسط است.
امتیاز 45-31 : افسردگی شدید.
لازم به ذکر است که این تست فقط یک تست کلی است و اکثر گزینه ها خیلی جای بحث و بررسی دارد. برای بررسی دقیق تر باید به روانشناس مراجعه کرد.
اقدامک
وضعیت روانی شما در چه حدی است؟ چه کارهایی را می توانید برای بهبود حال خود انجام دهید؟
درمان افسردگی بدون دارو
تقریباً 8 سال پیش دچار افسردگی شدید شدم و اصلاً حال خوبی نداشتم بعد از پرس و جو از دوستان و همکاران پزشکم به یک متخصص روانپزشکی مراجعه کردم. دکتر یک سری سوالاتی را شروع کرد و گفت: اکی سیتالوپرامو شروع می کنیم. ( سیتالوپرام یک قرصی است که معمولاً برای بیمارانی که تازه به افسردگی دچار شده اند تجویز می شود. )
با تجویز دکتر شروع به مصرف سیتالوپرام و یک سری داروهای دیگر ضد افسردگی کردم بعد از دو سه روز متوجه شدم که با مصرف قرصها شبها خیلی زود خوابم می برد و هوشیاری کافی ندارم.
جالب بود ساعت 9 شب می خوابیدم و 8 صبح با زحمت بسیار از خواب بیدار می شدم و دوست داشتم تا ظهر بخوابم
بعد از سه روز تمامی شروع به مطالعه مرتبط در این مورد نمودم و همان روز تمامی قرصها را دور انداختم.
آن موقع متوجه شدم که درمان علایم فایده ای ندارد.
چگونه افسردگی را از خود دور کنیم؟
افسردگی یک علامت است و بدن ما دقیقاً مثل یک ماشین هوشمند به ما می گوید که چیزی درست نیست و آن چیز درست معمولاً در افکار ماست.
قدم اول درمان افسردگی این است که بدانیم در ذهن شخص چی می گذرد و تلاش کنیم که بیمار را تشویق کنیم که افکار خودش را کنترل کند نه اینکه با داروهای ضد افسردگی انرژی او را تخلیه کنیم و کاری کنیم که خوابش ببرد.
در واقع با مصرف دارو هوشیاری بیمار را کاهش داده و باعث می شویم که ارتباط بیمار با دنیای واقعی قطع شود. با اینکار نه تنها کمکی به بیمار نمی کنیم بلکه عوارض ناخواسته داروهای ضد افسردگی را هم به او تحمیل می کنیم.
قانون علت و معلول در درمان افسردگی
یکی از مهمترین قوانین در دنیا قانون علت و معلول است. این قانون می گوید که هر معلولی به یک علت به وجود می آید.
مثلاً هوای اتاق گرم می شود ( معلول)
این کار به خاطر روشن شدن بخاری داخل اتاق صورت می گیرد.( علت)
در این مثال بالا اگر بخواهم که گرمای اتاق را کم کنم باید چکار کنم؟ من فکر می کنم بهتر است آواز بخوانم و با آواز خواندن من دمای هوای اتاق کم می شود!!
این کار واقعاً احمقانه است چون دنبال علت اصلی نرفته ام.
مسلماً با آواز خواندن من دمای اتاق بهتر نمی شود حتی اگر در حد استاد شجریان آواز بخوانم. ( که نمی خوانم.)
با کم کردن شیر بخاری بعد از چند دقیقه دمای اتاق کاهش می یابد.
متاسفانه خیلی از روانپزشکان عزیز به محض اینکه با یک بیمار با علائم افسردگی روبرو می شوند، فوری درمان با قرص و دارو را شروع می کنند و بیمار باید هر سه ماه هم یکبار مراجعه کند!!
طبق قانون علت و معلول تا علت اصلی بیماری افسردگی را دقیق تشخیص ندهیم و آن را درمان نکنیم بیماری همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و با مصرف دارو فقط به صورت موقتی علائم را خاموش کرده و با قطع مصرف داروها بیماری مجدداً عود کرده حال شخص بدتر وبدتر می شود. تازه عوارض داروهای شیمیایی و مضرات زیاد آن برای بدن هم کلی جای بحث دارد.
برای درمان افسردگی حتماً باید اول دلایلی را که باعث افسردگی شده اند را شناسایی کنیم.
تمرکز روی نداشته ها و افکار منفی دلیل اصلی افسردگی
افسردگی می تواند دلایل بسیار زیادی داشته باشد اما یکی از مهمترین دلایل این بیماری تمرکز روی نداشته ها و افکار منفی است.
تجربه چندین ساله کار با دهها هزار مریض به من ثابت کرد که بالای 80 درصد بیماریها سایکوسوماتیک هستند. ( به زبان ساده یعنی منشاء بیماری در ذهن است ولی در جسم ظاهر می شود.)
تحقیقات روانشناسی هم همین را ثابت می کند:
75% تختهای بیمارستان را کسانی اشغال کرده اند که بیمار نیستند.
مادر عزیز خودم نمونه بارز تمرکز روی نداشته هایش است.
حدود 5 ماه پیش مادرم تحت عمل جراحی دیسک کمر قرار گرفت. دیسک بسیار شدیدی داشت تا جایی که نمی توانست راه برود. دو ماه بعد از عمل جراحی مادرم به بیماری افسردگی شدید مبتلا شد و در صحتبهای که با او داشتم متوجه شدم که دقیقاً روی افکار منفی اش متمرکز شده است. و همین افکار منفی باعث افسردگی در او شده است.
مکالمه من با مادرم
من: مادر جان حالت چطور است؟
مادرم: آه……خوبم پسرم خدا را شکر. ( یعنی خوب نیستم چون هیچکس مثل یک پسر فرهنگ لغت مادرش را نمی داند. بعضی مواقع که با مادرم به یک جایی سفر می کنیم و ساعت 2 ظهر شده و می پرسم مادر گرسنه ات نشده، جواب می ده نه. و نه را جوری می گوید که معنی اش این است که تو واقعاً نمی دانی من گرسنه ام شده است.)
من : مادر جان راستش را بهم بگو. واقعاً چطوری؟ حالت خوبه؟
مادرم: واقعیتش نه زیاد ( دیدید که فرهنگ لغت مادرم را به خوبی می دونم.)
من:مادر جان می توانم یک سئوال ازت بپرسم؟
مادرم: بله پسرم
من : ولی مادر جان بهم قول بده که هر چیزی را می پرسم دقیق بهم جواب بده.
مادرم: باشه. حتماً
من: مادر جان این روزها دقیقاً به چه چیزی فکر می کنی و در ذهنت چه می گذرد؟
مادرم: واقعیتش فکر می کنم که عمل جراحی شدم و خوب نمی شم و….
مادر عزیز من دقیقاً روی نداشته ها و افکار منفی اش متمرکز شده بود و این باعث شده بود که حالش بسیار بد شود و به بیماری افسردگی مبتلا شود تا جایی که مجبور شدیم به یک روانپزشک مراجعه کنیم و ایشان هم سریع شروع به تجویز دارو کرد.
البته لازم به ذکر است که مادر من یک انسان خیلی مذهبی است و همیشه هم خدا را شکر می کند ولی صرف داشتن دیدگاه مذهبی بدون کنترل ذهن و کار کردن روی رشد فردی کمک زیادی به ما نمی کند.
اقدامک
یک خودارزیابی از خودتان داشته باشید و ببینید که به طور کلی در زندگی تان روی نکات مثبت متمرکز هستید یا نکات منفی؟ ( این کار نشانه بلوغ فکری و شجاعت است. چون خیلی از ما جرات خودارزیابی خود را نداریم.)
علت افسردگی چیست؟
افسردگی یک انتخاب است
ما انتخابهای خودمان را زندگی می کنیم
مادر من دو انتخاب برای فکر کردن داشت.
انتخاب اول: انتخاب می کنم که روی این تمرکز کنم که عمل جراحی به درستی انجام شد و من از این همه درد خلاص شدم. ( مادر من قبل از عمل جراحی کاملاً از پا افتاده بود و از درد شبها هم نمی توانست بخوابد.) خوب شد که فلج نشدم چون نخاعم در معرض پارگی قرار داشت. عالیه که می توانم کم کم راه بروم. خدایا شکر می کنم که فرزندانی دارم که کاملاً مراقب من هستند و بهترین دکتر جراح را برای بیماری من انتخاب کردند. خدایا شکرت که دوباره سلامتی ام را به دست آوردم. مادر من اگر کمی صبر داشت و روی افکار مثبتش متمرکز بود واقعاً نیاز به هیچ دکتر روانپزشکی نداشت.
انتخاب دوم: چه بد شد قبلاً سالم بودم. تحت عمل جراحی قرار گرفتم و بدنی که عمل شد تازه بدن سابق نخواهد شد. باید سه چهار ماه خانه نشین شوم. من می دانم که آخرش خوب نخواهم شد. دنیاست دیگه.
ما به دنیا آمده ایم که مشکل داشته باشیم و زجر بکشیم.( خدای من با نوشتن این جملات داره حالم بد می شه پس دیگه ادامه نمی دهم.)
متاسفانه مادرم گزینه دوم را انتخاب کرد
مطالعه این مقاله نیز برای شما می تواند بسیار مفید باشد
بی هدفی مهمترین علت افسردگی
بی هدفی هم یکی از موارد بسیار مهم که باعث روزمرگی، بی حوصلگی و در حال شدید آن باعث افسردگی در انسان می شود نداشتن هدف در زندگی است.
بارها گفته ام که
بی هدفی قاتل انسانهاست!
حدود دو سال پيش من هدف خاصي در زندگيم نداشتم، صبحها سرکار ميرفتم و ظهر به خانه برميگشتم، نهار ميخوردم، کمي استراحت ميکردم. بعداً بيرون ميرفتم؛ چند نفر از دوستانم را ملاقات ميکردم و مجدداً به خانه برميگشتم.
الآن که به گذشته نگاه ميکنم بهسختي باورم ميشود که خودم باشم. نميدانم اين چه نوع زندگي بود که من داشتم. واقعاً هم راضي نبودم. درگذشته زندگي ميکردم؛ و ميتوانم بگويم که در روزمرگي خود غرقشده بودم. مثل قايق سرگرداني بودم که هر بادي من را جابجا ميکرد. تصميم به يک کاري ميگرفتم کمي آن را ادامه ميدادم و بعد آن را رها ميکردم و کار بعدي را شروع ميکردم.
اين روزها افراد زيادي را مي بينم که از وضعيت زندگي خودشان راضي نيستند و واقعا نمي دانند که دارند چکار مي کنند؛ هميشه بي انگيزه هستند و نمي دانند که روزشان را چگونه سپري کنند. دليلش اين است که آنها اهداف مشخص و واضحي در زندگي خود ندارند که به سمت شان حرکت کنند.
اجازه بدهید که داستان دیگری هم در رابطه با بی هدفی افراد برای تان تعریف کنم.
تقریباً یک سال پیش بود که یکي از آشنايان خودم را ملاقات کردم.
وقتي او را ديدم متوجه شدم که تمام نشانههاي کمبود اعتمادبهنفس در او نمايان است ازجمله اينکه نگاهش رو به پايين بود و تماس چشمي خيلي ضعيفي داشت. تن صدايش يکنواخت بود و حالش تعریف چندانی نداشت. وقتي با او صحبت کردم. از او سؤال کردم که در زندگي چه هدفي داري؟ گفت واقعيتش هيچ هدفي در زندگي ام ندارم.
با همين جواب ساده به کسالت و افسردگي او پي بردم. جالب است که شخص وضع مالی بسیار مناسب داشت و سه تا هم خانه برای خودش دارد.
وقتی هدفی ارزشمند نداریم، بی انگیزگی و افسردگی در کمین ما خواهد بود و هر لحظه امکان دارد که ما را در کام خود گرفتار کند.
دلیل اینکه افراد زیادی در جامعه ما بی انگیزه و افسرده و مریض هستند این است که هدفی برای خود ندارند.
وقتي هدفي مهم و ارزشمند را براي زندگيمان تعيين ميکنيم، همه قانونهاي ذهني و قانونهاي کائنات به نفع ما فعال خواهند شد و شور و شوق دستیابی به اهداف ما در بر می گیرد.
مطالعه این مقالات می تواند برای شما بسیار مفید باشد.
این ویدیوی کوتاه جیم ران، پدر موفقیت دنیا را در زمینه داشتن هدف برایتان ترجمه کرده ام. حتما چندین بار نگاه کنید.
خدا را شکر می کنم که در حال حاضر دقیقاً آموزه های این ویدیو را زندگی می کنم.
درمان سریع افسردگی با کنترل حالات بدن
حالات بدن ما به شدت بر احساس ما تاثیر می گذارند.
به فرض مثال اگر ما نگاهمان به سمت پایین باشد و شانه هایمان افتاده و بدنمان شل و ول باشد به صورت اتوماتیک حال ما بد و احساس افسردگی می کنیم.
در دوره رایگان اعتماد به نفس پولادین در دو فایل ویدیویی درباره اینکه چگونه از حالت و فیزیک بدنمان برای تغییر سریع احساسمان استفاده کنیم صحبت کرده ام. و برعکس اگر حالات بدنی درستی داشته باشیم ذهن ما پیام حال خوب را دریافت می کند و ما احساس خوبی را تجربه خواهیم کرد.
اقدامک
چند لحظه حالات بدنی خودتان را کنترل کنید و ببینید که آیا حالات بدنی درستی دارید یا نه؟
توصیه می کنیم که برای داشتن اعتماد به نفس بالاتر و کسب اطلاعات ارزشمند در این باره حتما در این دوره رایگان شرکت کنید.
برای دانلود این دوره رایگان، همین الان نام و نام خانوادگی و ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید تا به ایمیل شما ارسال شود.
ادامه دارد……
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خیلی تشک استادعزیز تمام مطالب رو خواندم
فقط استاد عزیز من یه سوال دارم ممنونتون میشم راهنماییم کنید
همیشه برای من سوال است چرا بعضی ها در زندگی یک مشکلی برایشان می آید فورا شکسته و از بین خواهند رفت تا چند روز به حالت اولیه بر میگردند اما بعضی ها اگه در زندگیشون بزرگترین مشکل هم برایشان پیش آید انگار نه انگار مشکلی دارند و خیلی مقوام هستند در برابر مشکلات
مثلا بعضی ها با خودشون حرف میزننن و خودشون رو قانع میکنم برای این مشکل و … اما گرچه که میدانند با توجه به اینکه این اتفاق ها پیش امده است ایشون این تصمیم رو گرفتند و… اما باز دلهوره و نارحت و…هستند و نمیتوانند کاری کنن نارحت نباشن و به خودشون بیان و حتما باید فرایند خودشو تی کنه تا چند روز بعد حالش خوب شه
درود بر شما سیروان عزیز که این قدر پیگیر مقالات رشد شخصی هستید و آموزش و رشد فردی
برای تان مهم است.
سیروان جان کاملاً بستگی دارد به نوع مسائل و مشکلات و شخصی که
این مسائل و مشکلات برایش پیش آمده است.
همه ما در برابر مسائل و چالشهای بزرگ اوایلش کمی مایوس می شویم
و این مایوس شدن کاملاً بستگی به قدرت رشد شخصی
ما دارد اگر شخصی باشیم که قبلاً روی خودمان و شخصیت مان به خوبی کار کرده ایم
هیچ مسئله و چالشی ولو خیلی بزرگ
هم نمی تواند ما را خیلی ناراحت و مایوس کند
جیم ران می گوید از خداوند نخواه که به تو مشکلات کمتر بدهد
از او بخواه که به تو قدرت بیشتری دهد.
برای قدرتمند شدن خودمان از نظر شخصیتی باید مرتب مطالعه کنیم،
کتابهای رشد شخصی بخوانیم و در دوره های
آمورشی شرکت کنیم.
موفق و قدرتمند باشید….