افزایش اعتماد به نفس با انجام تمرینهای رفع خجولی

داستان برگرداندن جعبه کادویی
حدود یک سال پیش یک جعبه کادویی لازم داشتم. به بازار رفتم و یک جعبه کادویی بسیار شیک و فانتزی را به قیمت بیست هزار تومان خریدم. وقتی به منزل برگشتم همسرم گفت که یک جعبه کادویی عالی در منزل داریم و وقتی جعبه را آورد و نگاه کردم، متوجه شدم که کار من را به خوبی راه می اندازد و بسیار هم شیک و عالی است. همسرم از من خواست که جعبه خریداری شده را به صاحبش برگردانم و وجه را بازپس بگیرم. اعتراض کردم و گفتم این کار زشت است و طرف قبول نمی کند و من خجالت می کشم که آن را برگردانم.
همسرم رو به من کرد و گفت مگر تو دوره رفع خجولی را نگذرانده ای.؟
گفتم: چرا گذرانده ام.
گفت: حالا نوبت امتحان است برو و جعبه را برگردان و وجه آن را پس بگیر.
دیدم که حرفش خیلی منطقی است. با خودم گفتم که من باید آنقدر اعتماد به نفس داشته باشم که خجالت نکشم و بتوانم به طریق دوستانه موضوع را برای فروشنده توضیح دهم و از او بخواهم که جعبه را تحویل بگیرد. به طرف مغازه به راه افتادم در راه با خودم فکر کردم که این کار خیلی ساده و راحت است و اصلا خجالتی هم ندارد. و کلا دو حالت دارد: یا فروشنده جعبه را پس می گیرد و وجه من را برمی گرداند و یا اینکه قبول نمی کند و می گوید که جنس فروخته شده را پس نمی گیریم.
وارد مغازه که شدم سلام کردم و کاملا محترمانه و با اعتماد به نفس بالا به فروشنده گفتم که من صبح این جعبه را از شما خریده ام و قرار نبود که برگردانم. ولی وقتی به منزل رفتم. متوجه شدیم که خودمان یک جعبه فانتزی دیگر داریم که کار ما را راه می اندازد و این جعبه شما را لازم نداریم اگر امکان دارد این جعبه را برمی گردانم و شما وجه را به من برگردانید. فروشنده بدون هیچ گونه ناراحتی و مشکلی جعبه را از من تحویل گرفت و وجه من را برگرداند.
بعد از آن من به خودم قول دادم که دیگر هیچ وقت خجالت نکشم. شاید الان بگویید این قضیه خیلی کوچکی است. آره موافقم و کاملا درست است ولی اگر ما در این مسائل و کارهای کوچک خجالت بکشیم در مسائل و کارهای بزرگتر نیز خجالت می کشیم و اعتماد به نفس خودمان را مخدوش می کنیم.
مثلاً چندی پیش با یک خجالت نکشیدن کوچک در یک کار توانستم یک میلیون تومان را در یک روز به دست بیاورم و خیلی دستاوردهای دیگر که اگر خجالت می کشیدم اصلا نمی توانستم به آنها برسم.
سخت ترین تمرین رفع خجولی
با وجود اینکه چند دوره رفع خجولی را گذرانده بودم و کتابهای زیادی را در این مورد مطالعه کرده بودم ولی باز موقعیت های زیادی پیش می آمد که در آن موقعیت عملکرد خوبی نداشتم و خجول بودم تا اینکه حدود سه ماه پیش قرار شد یک کاری را که خیلی از انجام آن خجالت می کشم را انجام دهم و از آن فیلم تهیه کنم
به خودم چند روز فرصت دادم که این کار را انجام دهیم فقط یک شرط برای این تمرین در نظرگرفتم و آن این بود که انجام این کار نباید برای خودمان یا افرادی که در این کار درگیر هستند هیچگونه مزاحمت یا خطری ایجاد کند. من چند روز از انجام این کار طفره رفتم تا اینکه داشت کم کم مهلت من تمام می شد. بعد از فکر کردن زیاد تصمیم گرفتم که در شهر ارومیه و در خیابان خیام جنوبی که از مهمترین و شلوغترین خیابانهای این شهر است به مدت چند دقیقه دست فروشی کنم.
ساعت حدود 12 ظهر آنجا بودم. هوا آفتابی و خیابان مذکور هم خیلی شلوغ بود وقتی به آنجا رفتم در وسط های خیابان وکنار این خیابان که تماما سنگفروش است پیرمردی با سن حدودا 60 سال نشسته بود و یک جعبه را جلو خود گذاشته بود که روی آنها تعدادی آدامس و شکلات قرار داده بود. رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی از او خواهش کردم که اجازه دهد من چند دقیقه ای جای او بنشینم و وسایل او را برایش بفروشم و بعد پول فروش را به او بدهم. هرکاری کردم، متقاعد نشد و قبول نکرد.
کمی پایین تر از آنجا مردی 40 ساله را دیدم که یک درشکه در دست داشت و خربزه می فروخت ، پیش او رفتم و از او خواهش کردم که پنج دقیقه درشکه اش را به من بدهد و من صدا کنم “آهای خربزه خربزه شیرین کیلویی2000 تومان” و او از من فیلم بگیرد. و قرار شد حتی پولی هم بابت این کار به او بدهم. اولش خندید و گفت برای چی می خواهی اینکار را انجام دهی؟ جواب دادم که این فیلم را برای یک تمرین کاری لازم دارم جواب این مرد این بود که صاحب مغازه های اینجا من را می شناسند و این کار زشت است و آبرویم می رود. دیدم که او هم تا حد زیادی از خجولی رنج می برد و گرنه این کار به هیچ عنوان زشت نبود و باعث آبروریزی هم نمی شد.
بعد از اینکه شخص قبول نکرد مجبور شدم از آنجا بروم و پایین تر از آنجا یک پسر12 ساله ای نشسته بود و واکسی می زد. از آنجایی که آن روز تصمیم گرفته بودم که حتما و به هر شکلی شده باید تمرین رفع خجولی را انجام دهم و دست خالی و بدون انجام این تمرین و تهیه فیلم آن برنگردم. خواستم که به مدت چند دقیقه کفشهای ملت را واکس بزنم. ولی بعدا فکر کردم که لباسهای من فوق العاده تمیز هستند و بعد از ظهر هم باید در یک کلاس آمورزشی شرکت می کردم به همین دلیل این کار را انجام ندادم و ازآنجایی که قبلا هم ذکر کردم که یکی دیگر از مشکلات خجولی من این بو د که از متفاوت بودن در یک جمع و اینکه افراد در مورد من چه قضاوتی می کنند می ترسیدم از آن پسر واکسی خواستم که من را در حالی فیلمبرداری کند که در خیابان رویم به جلو است ولی به طرف عقب قدم بر می دارم. بعد من در این خیابان چند دقیقه ای را به سمت عقب قدم زدم. واقعا سخت بود و خیلی به من فشار آمد چون افراد خیلی عجیب و غریب مرا نگاه می کردند و یا متلک می گفتند.
می توانید فیلم آن را در اینستاگرام من مشاهده فرمایید.
https://www.instagram.com/p/BM9h25KBqpv/?taken-by=mahmood_karimzadeh
شکستن قالب های ذهنی
نکته جالب این بود که بعد از انجام این تمرین قالب ذهنی ام شکسته شد و دیدم که آن قدرها هم سخت نبود و من فقط خودم خیلی سخت وپیچیده اش کرده بودم. باور کنید بعد از انجام آن به حدی خوشحال شدم و اعتماد به نفسم زیاد شد که داشتم از خوشحالی بال در می آوردم. انجام این تمرین واقعا مفید بود چون متوجه شدم که خیلی وقت ها ما فقط الکی از انجام بعضی از کارها خجالت می کشیم. این خجول بودن در جاهای دیگر به اشکال دیگر ظاهر می شود که ما خودمان هم خبر نداریم و جلو پیشرفت و رسیدن ما به اهدافمان را میگیرد.
انجام این تمارین قالبهای ذهنی و باورهای غلطی را که در ذهن ما شکل گرفته است را می شکند و باعث می شود که در موقعیت های بهتر عملکرد بهتری داشته باشیم ویک فرصت خوب را در زندگی خودمان صرفا به خاطر خجول بودن و ترس ازقضاوت افراد از دست ندهیم. این تمرین بیشتر از هرکاری به من قدرت و اعتماد به نفس داد و بعد از آن من کارهای کوچک را قورت می دادم و ا صلا خجالت نمی کشیدم.
دیروز برای پسرم یک اسباب بازی گرفتم ولی چون صدایش خیلی بلند است و پسرم از آن می ترسد همین الان قرار است آن را صحیح وسالم و با بسته بندی درست تحویل فروشنده بدهم و یک اسباب بازی دیگر از او بگیرم. ( توجه کنید که اصلا با فروشنده قرار برگشت یا تعویض نداشته ام.)
بعد از انجام این تمرین (یک خیابان را به سمت عقب رفتن) این کارهای کوچک برای من مثل آب خوردن است و آنها را راحت انجام می دهم ولی قبلا برایم خیلی سخت بود و موقعیت های زیادی را به خاطر این عادت بد از دست داده بودم.
اقدامک:
فقط سه روز فرصت داری تا یک کاری را واقعا از آن خجالت می کشی را انجام دهی.( نکته مهم: کاری باشد که انجام آن برای خود و یا دیگران خطر و یا مزاحمتی در بر نداشته باشد.) مثلا دست فروشی کردن، یک خیابان را به سمت عقب رفتن، در وسط یک خیابان شلوغ برای خود آواز خواندن، بلند صحبت کردن و یا هر کاری که به نظر خودتان سخت است آن را انجام دهید قالب ذهنی شما اصلاح شده و اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا می کنید.
پیشنهادی برای شما:
دوره رایگان اعتماد به نفس پولادین فقط با انجام کارهای روزمره
محتویات دوره اعتماد به نفس پولادین:
معجزه یادگیری و نحوه استفاده صحیح از دوره
ساخت کانال نورونی جدید در مغز
اعتماد به نفس، کپسولی که معجزه می کند
یک نوازنده حرفه ای در خیابان با دستمزد ناچیز
علت اصلی تمام بدبختی های افراد
نکته ای که 50% مشکلات شما را حل خواهد کرد.
کلید خلق نتایج دلخواه در زندگی
قانون زندگی، قانون باور
داستان زندگی من، تغییر باور، تغییر نتایج
میلیون کیلوات انرژی درسلولهای بدن شما
از حال بد به حال خوب فقط در 2 دقیقه
تکنیک قدرتمند حلقه اعتماد به نفس برای احساس قدرت و رفع استرس
تکنیک طلایی براندن بوچارد برای افزایش انرژی، بازدهی و خلاقیت
جمع بندی دوره و چند نکته طلایی پایانی
دیدگاهتان را بنویسید